PARSA RAYANE

در این وبلاگ شما می توانید مطالبی در مورد فناوری ،اخبار دنیای الکترونیک،عجیب ترین دانستنیها و..را مطالعه کنید.

PARSA RAYANE

در این وبلاگ شما می توانید مطالبی در مورد فناوری ،اخبار دنیای الکترونیک،عجیب ترین دانستنیها و..را مطالعه کنید.

چاندراسکار


سوبراهمانیان چاندراسکار (1374-1289) که در دنیا با نام چاندرا مشهور است، در 30 مرداد ماه 1374 وفات یافت. او بخاطر کشف خود در مورد حد بالای جرم ستاره ای از نوع کوتوله سفید، معروف شد و به همین دلیل، جایزه نوبل سال 1362 فیزیک را دریافت کرد. چاندرا از خانواده تحصیل کرده هند جنوبی بود. پدرش عیار ، مقام بالایی در راه آهن هند دارا بود. عیار ، سه پسر داشت، چاندرا در مهرماه 1289 در لاهور ، هندوستان به دنیا آمد.

درسال 1295خانواده چاندرا ،به مدرس جایی که چاندرادر آنجا بزرگ شد،کوچ کردند.چاندرا دانش آموز باهوشی بودو در 15 سالگی وارد دانشگاه پرزیدنسی ،مشهورترین دانشگاه مدرس شد ودر سال 1306،او رشته فیزیک راشروع کرد و در سال 1309 فارغ التحصیل شد.

وی مطالعات خارج از برنامه فراوانی داشت. به عنوان مثال ، درباره بخش آماری فرمی - دیراک ، و کارهای فولر درباره ساختمان کوتوله‌های سفید. این مطالعات او را به نوشتن اولین مقاله علمی‌اش با عنوان "پراکندگی کامپتون و آمار جدید" تشویق کرد که در "خلاصه مقالات انجمن سلطنتی" در 1307 به چاپ رسید. بعد از فارغ التحصیلی ، بر اساس همین مقاله ، بوسیله فولر ، به عنوان دانشجوی پژوهشی ، در دانشگاه کمبریچ پذیرفته شد.

او در شهریور ماه 1309  وقتی که با کشتی کوچکی بمبئی را ترک می کرد، بعد از بر طرف کردن حالت دریا زدگی خود ، مقاله فولر را بخاطر آورد، تصمیم گرفت که آن را با نظریه نسبیت خاص در فیزیک ترکیب کند.

با کمال تعجب ، متوجه شد که این ادغام پیش بینی می‌کند که ستاره کوتوله سفید می‌تواند تنها بر اساس جرم حدی مشخصی که به ثابتهای اساسی فیزیکی مانند h.G و جرم اتم هیدروژن بستگی دارد، وجود داشته باشد و این جرم در حدود 1.45 برابر جرم خورشید بود. دو اخترفیزیکدان بزرگ انگلیسی ، ادینگتون و مایلن ، این نتیجه را باور نداشتند و هیچ کدام از آنها ، انتشار مقاله چاندرا را بوسیله انجمن سلطنتی توجیه نکردند. چاندرا ، به ناچار مقاله خود را به مجله اختر فیزیک در آمریکا فرستاد که در فروردین 1310 انتشار یافت.

چاندرا ، به عنوان دانشجویی پژوهشگر ، سخت کار کرد و سرانجام مدرک دکترای خود را گرفت و به عنوان عضوی از دانشگاه ترینیتی در آمد که شگفتی بسیاری برایش آفرید. اکنون احساس آرامش و اعتماد بیشتری می‌کرد و دوباره به مسأله کوتوله سفید پرداخت. محاسبات خود را تکمیل کرده و نتایج قبلی خود را به اثبات رسانید که، جرم هر ستاره کوتوله سفید دارای حد نهایی است.

چاندرا برای سخنرانی در این زمینه ، در 1314 به انجمن سلطنتی اخترشناسی دعوت شد. اما پس از ایراد سخنرانی ، ادینگتون بلند شد و نتایج چاندرا را نه با منطقی علمی ، بلکه با استهزاء ادغام نظریه نسبیت خاص و آمار کوانتومی رد کرد. چاندرا دیگر سخت تحقیر شده بود. البته ادینگتون در اشتباه بود. اما مقاومت ادینگتون در برابر حد جرم چاندرا ، قابل درک بود؛ زیرا ادینگتون در همه عمرش کوشیده بود تا نشان دهد که هر ستاره‌ای ، منفک از مقدار جرم ، شکل پایداری دارد. عقیده عموم بر این بود که کوتوله‌های سفید ، آخرین مرحله از رشد هر ستاره است و پس از آن انرژی ستاره تحلیل می‌رود، در این صورت چرا باید "حدی" برای جرم ستاره در پایان عمر آن وجود داشته باشد؟

چاندرا از فیزیکدانانی که می‌شناخت، مثل روزنفلد ، بوهر ، پائولی ، نظرخواهی کرد، آنها بر این عقیده بودند که نقصی در استدلال وی وجود ندارد. ولی دهه ‌ها طول کشید تا اینکه سرانجام انجمن اختر فیزیک "حد" چاندرا را پذیرفت. این مطلب به ظاهر نادرست، که ستارگان "معمولی" می‌توانند هر جرمی داشته باشند، در حالی که جرم کوتوله‌های سفید می‌تواند حداکثر 1.45 برابر جرم خورشید باشد، اکنون دیگر امری مقبول به شمار می‌رود. ستارگان در حین تکامل خود، از مرحله‌ای می‌گذرند که شعاع آنها ممکن است صدها برابر بیشتر از شعاع اولیه آنها باشد.

در این مرحله ، اتمهای پوسته با نیروی جاذبه یا گرانش شدیدی نگهداری نمی‌شوند، در حالی که فشار تابشی نیرومندی در درون ستاره پدید می‌آید. برخی از اتمها ، بویژه هیدروژن کنده می‌شوند و ستاره کم کم جرم خود را از دست می‌دهد و نظریه نشان می‌دهد که با این روش تا 8 برابر جرم خورشید از جرم ستارگان کاسته می‌شود و سرانجام جرم آنها به زیر "حد" چاندراسکار می‌رسد. تا سال 1314 هیچ کس متوجه این موضوع نشده بود.

این "حد" بر ستارگان سنگینتر از 8 برابر جرم خورشیدی هم اثر می گذارد. با واکنشهای هسته‌ای متوالی ، مواد هسته مرکزی ستاره به آهن تبدیل می‌شود، در این مرحله هم چون کوتوله ‌های سفید انرژی هسته‌ای دیگر بدست نمی‌آید، وقتی که آهن مرکزی به جرم "چاندراسکار" می‌رسد، در اثر نیروی گرانش فرو پاشیده به ستاره‌ای نوترونی تبدیل می‌شود و آنچه بر جای می‌ماند به خارج رانده شده و نوعی ابر نواختر را ایجاد می‌کند. برخی از کوتوله‌های سفید ، مواد را از خارج جذب می‌کنند و هنگامی که جرم آنها به حد جرم "چاندراسکار" رسید، تبدیل به ابرنواختر می‌شوند و در این حالت است که نظریه چاندرا ، جایگاهی برای اختر فیزیک نوین می‌شود.

چاندرا ناگزیر به جستجوی شغلی دائمی بود. بنابراین پیشنهاد رصدخانه یرکر را پذیرفت که این رصدخانه ، بخشی از دانشگاه شیکاگو  بود که چاندرا به عنوان عضوی از آن تا پایان عمر ، نخست در یرکر و سپس در مؤسسه پژوهش تحقیق فرمی ، در پردیس اصلی دانشگاه باقی ماند. پیش از شروع کار در این مکان ، در سال 1316 ، او مسافرتهای متعددی را در هند داشت که با هم شاگردی قدیمی‌اش در دوران دانشکده یعنی لالیتا ازدواج کرد.

چاندرا استاد پرشوری بود که دانشجویان را از سراسر دنیا به طرف خود جلب می‌کرد، تا زمان بازنشستگی‌اش ، او بیش از 50 دانشجوی دوره دکتری را سرپرستی کرده بود. پژوهشهایش تقریبا همه شاخه‌های نظری اختر فیزیک را می‌پوشاند. او در سخنرانی جایزه نوبل خود گفت که کوششهایی که در طول زندگی به عمل آورده در هفت دوره قرار می‌گیرد.

چاندرا ، در اوج هر دوره ، کتابی که حاوی برداشتها و دیدگاهایش بود، منتشر کرد. در این کتابها هر موضوع بطور کامل بحث شده بود. کتاب نظریه ریاضی سیاه چاله‌ها (چاپ 1362) به راستی ممتاز و برجسته است. چاندرا یکی از طرفداران جدی گاندی بود. در طول جنگ بزرگ دوم ، او احساس کرد که پیکار علیه آلمان ، یکی از اهداف مهم است، چاندرا با این دیدگاه همکاری در جنگ آمریکا را به صورت نیمه وقت در زمینه امواج ضربه‌ای شروع کرد.

بزودی به آزمایشگاه لس/آلاموس دعوت شد، ولی بخاطر طولانی شدن مسایل صدور اجازه نتوانست به آنجا راه یابد. گو اینکه به او توهین شده بود، توهینی که او و لاتینا را آزرده کرد، زیرا رنگ پوست آنها ، تیره بود. گر چه آنها در سال 1332 به تابعیت آمریکا در آمدند و می‌خواستند در آمریکا زندگی کنند ولی این موضوع ، برای پدرش ناخوشایند بود. پدرش بارها کوشیده بود که شغل مناسبی را در هند برای چاندرا دست و پا کند. ولی پدر نمی‌توانست شغلی در خور پسر در هند بیابد در این صورت کارها و جایگاه علمی پسر را چگونه می‌توانست بطور مشابه فراهم کند؟

در سال 1351، چاندرا احساس کرد وظیفه‌ای دیگر دارد. او بر این باور بود که باید مجله‌ای ملی جهت اختر فیزیک ، انتشار دهد. تا آن زمان تقریبا گروه دانشگاهی اخترشناسی ، انتشارات مخصوص خود را داشت. به دنبال بحث و گفتگوی طولانی ، دو انجمن اخترفیزیک آمریکا و دانشگاه شیکاگو را متقاعد کرد که مشترکا ، به انتشار مجله اخترفیزیک بپردازند و چاندرا ، فداکارانه کارهای علمی دیگر را کنار گذاشت و سردبیر مجله اختر فیزیک را از سطح مجله‌ای محلی ، به سطح مجله‌ای جهانی ارتقاء داد.

او به اعتراف خودش در کار سردبیری بسیار قانع بود و بسیاری از اختر فیزیکدانان شکایت داشتند که چرا مقاله‌هایشان را چاندرا به چاپ نمی‌رساند و رد می‌کند. چاندرا می‌خواست اندکی هم به کاری پژوهشی بپردازد از این رو به کارکنان مجله سپرده بود که اگر دانشمندی خارج از ساعتهای اداری تلفن کرد بگویند: "اداره مجله اختر فیزیک تعطیل شده است"!

 

معمولا بخاطر عمق و وسعت فکری چاندرا و استعدادش که در نوشته‌ها و سخنرانیهایش در هر موضوعی مشهود بود، همه را تحت تأثیر قرار می‌داد. اسلوب نوشته‌هایش از نویسندگان انگلیسی یکصد سال پیش و شکسپیر حکایت می‌کرد و شنیدن صحبتهایش لذت بخش بود. علاوه بر اسلوب متین انشاء او کاملترین تلفظ انگلیسی را داشت. چاندرا ، اخترفیزیکدان بلند پایه و موجود زیبا و خونگرمی بود.

هارددیسک اکسترنال 3 ترابایتی


با توجه به نیاز روز افزون کاربران به دستیابی به فضایی بیشتر به منظور ذخیره‌سازی اطلاعات، شرکت‌های تولیدکننده حافظه نیز در تولید حافظه‌هایی با فضایی بیشتر از یکدیگر پیشی می‌گیرند.

در این میان کمپانی سیگیت در صدد رفع این نیاز برآمده و توانسته است اولین شرکتی باشد که هارددیسک اکسترنال 3 ترابایتی را از سری FreeAgentGoFlex تولید کند. این هارددیسک با هر دو سیستم عامل Mac OS X و ویندوز سازگار است. البته در ویندوز ایکس پی نمی‌توان پارتیشنی بیش از 2.1 ترابایت ایجاد کرد.

این محصول نیز همانند دیگر محصولات سری GoFlex برای انتقال اطلاعات به درگاه USB 2.0 , USB 3.0 و FireWire 800 مجهز است. این هارد 3.5 اینچی که در آینده‌ای نزدیک عرضه خواهد شد، از 5 دیسک 600 مگابایتی ساخته شده است.

همچنین در زمینه امنیت اطلاعات، سیگیت خیال کاربران را راحت کرده است و با استفاده از نرم‌افزاری به صورت خودکار از اطلاعات که کاربر Backup می‌گیرد. لازم به ذکر است این هارد از هم اکنون با قیمت 250 دلار عرضه شده است.

تب داغ پردازنده‌ های 64 بیتی

 

ویندوز 7 اولین سیستم ‌عاملی است که مخصوص پردازنده‌های 64 بیتی طراحی شده است. با طراحی و ساخت آن، محاسبات رایانه‌ای برای کاربران عادی نیز اهمیت ویژه‌ای پیدا کرد. ما در اینجا قصد داریم به مقایسه پردازنده‌های  64 بیتی و 32 بیتی بپردازیم. همچنین می‌خواهیم بدانیم ایده ساخت این پردازنده‌ها چگونه شکل گرفت و به ‌تدریج تکامل یافت تا به زمان ما رسید؟ تا شما هم بتوانید با اطلاعات به‌دست آمده برای استفاده یا عدم استفاده از این فناوری جدید تصمیم‌گیری کنید که آیا پا به دنیای محاسبات رایانه‌ای قرن 21 بگذارید یا نه؟

پیشینه پردازنده‌های 64 بیتی

این پردازنده‌ها از سال 2003 که Athlon 64 به‌خدمت گرفته شد، به‌عنوان پردازنده‌های رده متوسط مطرح بودند و امروزه نیروبخش بیشتر رایانه‌ها هستند. اما هنوز عده زیادی از مردم به ‌واسطه استفاده از نگارش‌های 32 بیتی سیستم ‌عامل‌ها و برنامه‌های کاربردی نرم‌افزاری، نمی‌توانند از مزایا و فواید حاصله از فناوری این پردازنده‌های 64 بیتی بهره‌مند شوند.

درون پردازنده چه می‌گذرد؟

در این بخش درباره گستردگی ثبات‌ها (Register)، گذرگاه داده (Data bus) و گذرگاه نشانی (Address bus) صحبت می‌کنیم.

ثبات‌ها: مکان‌هایی از حافظه درون پردازنده هستند که هنگام انجام عملیات‌های ریاضی و منطقی به‌وسیله واحد حساب و منطق (ALU 1) مورد استفاده قرار می‌گیرند.

با فرض این‌که شما مقادیر عددی را در دو سوی حافظه اصلی داشته و همچنین نرم‌افزاری دارید که باید این مقادیر عددی را با هم جمع کرده و حاصل را در مکان سومی ذخیره کند، این عملیات با در نظر گرفتن جایی در فهرست ثبات‌ها برای مقدار عددی مکان حافظه اول، افزودن عدد مکان حافظه دوم به عدد موجود در ثبات و سپس ذخیره عدد به‌دست آمده از مجموع آن دو عدد در یک مکان حافظه سوم در میان ثبات‌ها، انجام می‌شود.

محدودیت‌هایی نیز برای این مقادیر در یک عملیات وجود دارد، اگرچه این نرم‌افزار توانایی ذخیره اعداد بزرگتر را در مکان‌های متعدد حافظه دارد و می‌تواند با انجام عملیات‌های متعدد در بیش از یک ثبات کار کند، اما محدودیت‌هایی نیز برای این مقادیر در یک عملیات وجود دارد، ضمن این‌که مساله تعدد ثبات‌ها، روند انجام کارها را کند می‌کند.

گذرگاه داده: یک خط ارتباطی الکترونیکی است که برای انتقال داده بین پردازنده و حافظه به‌کار می‌رود و وسعت پهنای آن به اندازه تعداد اتصالات موازی آن است.

گذرگاه آدرس: عبارت است از خطوط سیگنال‌های الکترونیکی، که پردازنده برای تعیین مکان حافظه‌ای که عدد باید از آنجا بازخوانی یا بازنویسی شود، به‌کار می‌برد.

پهنای گذرگاه آدرس، میزان دسترسی پردازنده به حافظه را تعیین می‌کند. پهنای داخلی یا منطقی این نشانی با پهنای خارجی یا فیزیکی آن می‌تواند متفاوت باشد. نشانی‌های مسیر 8، 16 و 32 بیتی اجازه می‌دهند که 256 بایت، 64کیلوبایت و 4گیگابایتی آدرس‌دهی شوند. این مقدار حافظه، متناسب با پهنای گذرگاه آدرس، افزایش می‌یابد. در حقیقت با هر بیت اضافی 2برابر می‌شود.

تحول پردازنده‌ها:

در دنیای محاسبات رایانه‌ای، افزایش بیت‌ها در پردازنده‌ها، رویدادی عادی و روزمره نیست. حرکت به‌سمت 64 بیتی شدن اولین نمونه نادر از چنین تغییراتی بود که از زمان جایگزینی پردازنده‌های 32 بیتی به‌جای 16 بیتی در سال 1985 به‌وقوع پیوست.

در فرآیند تحول پردازنده‌های 4 بیتی به 8، 16 و 32 بیتی، رقم بیت در هر مورد، نشانگر مقدار پهنای ثبات‌های پردازنده بود. از آنجایی که بارگذاری مقادیری از حافظه به ثبات‌ها و ذخیره مجدد آن درون حافظه، 2 عملیات کاری معمول ریزپرازنده‌ها هستند، معقول خواهد بود که فرض کنیم گذرگاه داده نیز پهنای مشابهی دارد. اما این امر در تمام موارد صدق نمی‌کند.

طراحان پردازنده‌ها در این فرایند تحول، تعداد پین‌های پردازنده‌ها را کاهش دادند تا طراحان رایانه قادر باشند سخت‌افزارهای ساده‌تری را در ساخت مادربوردها به کار ببرند. که البته این تغییر تاثیرات منفی را نیز به‌همراه داشت. چرا که هربار که پردازنده دستورالعملی را برای دسترسی به‌مقدار عددی 16بیت صادر می‌کرد، در پشت پرده دو انتقال داده 8بیتی صورت می‌گرفت و این امر تاثیری منفی روی برنامه‌های کابردی وابسته به حافظه می‌گذاشت. این موضوع در مورد پردازنده‌های 32بیتی نیز مصداق داشت، از جمله پردازنده‌های DX و مدل SX که به‌ ترتیب گذرگاه داده داده خارجی 32 و 16 بیتی داشتند. در پردازنده 80486 گذرگاه داده 32 بیتی، پهنایی مشابه فهرست ثبت آن داشت، اما در مورد پنتیوم، مسیر داده تا 2 برابر اندازه ثبات‌هایش یعنی 64بیت رشد کرد. (البته با برآیند کاهش در پهنای باند حافظه.)

کدام پهنا؟

بر خلاف مسیر داده، هیچ دلیلی مبنی‌ بر وجود ارتباطی معین بین پهنای فهرست ثبت و پهنای نشانی مسیر در دست نیست، مگر به‌منظور ساده‌سازی ساختار پردازنده.

با ظهور هر نسل جدید از پردازنده‌ها، نشانی مسیر پهن‌تر می‌شد تا دسترسی به مقادیر بیشتری از حافظه را برای تراشه امکان‌پذیر سازد، اما همواره بین پهنای فهرست‌های ثبت، اختلاف اندازه‌ای وجود داشت.

برای مثال یک پردازنده 4 بیتی با 4 بیت گذرگاه آدرس، تنها می‌تواند به 16 بایت حافظه دسترسی داشته باشد و یک گذرگاه آدرس 8 بیتی، می‌تواند اجازه آدرس‌دهی 256 بایت را به آن بدهد که حتی بر اساس استانداردهای سال 1980 نیز بسیار ناچیز است. به‌ همین دلیل بیشتر پردازنده‌های 8 بیتی، نشانی مسیر 16بیتی دارند و این یعنی اینکه می‌توانند به 64 کیلوبایت حافظه دسترسی داشته باشند. پردازنده‌های 16بیتی مانند 8088 و 80286 به‌ ترتیب نشانی‌های مسیر 20 و 24بیتی داشتند بنابراین سطح دسترسی آنها به حافظه رم به ترتیب یک و 16‌ مگابایت بود.

پهنای گذرگاه آدرس در نگارش‌های مختلف پردازنده‌های 32بیتی بتدریج بیشتر شد به ‌طوریکه برای 80386SX، 24 بیت و برای پنتیوم4 ها 36 بیت بود که توانایی دسترسی به 64 گیگابایت رم را به آن‌ها بخشید. پردازنده‌های 32 بیتی دارای مسیر 36 بیتی به ‌خاطر اینکه پهنای گذرگاهی 32 بیتی داشتند با مشکلاتی مواجه شدند. بنابراین استفاده کامل از 64 گیگابایت حافظه قابل آدرس‌ دهی مستلزم معرفی گزینه‌ای به‌ نام ادامه آدرس صفحه (PAE 2) بود و البته نیازمند یک نرم‌افزار که کاربرد آن ‌را عملی سازد.

بدون این‌ها پردازنده‌های 32 بیتی فقط از توانایی آدرس‌دهی حافظه 4 گیگابایت برخوردار بودند و این محدودیت، معضلی بود که بیشتر کاربران رایانه آن‌را کم‌ و بیش تجربه کرده و به ‌یاد دارند.

مدل‌های واقعی سیستم‌های مستقل 64 بیتی

پردازنده‌های 64 بیتی علاوه‌ بر آنکه جایگاه خود را در سطوح متوسط در صنعت رایانه یافته‌اند، از زمان ظهور دستگاه بازی Nintendo 64 در سال 1996، راه خود را به درون سیستم‌های مستقل بازی نیز باز کرده‌اند.

این دستگاه، پردازنده MIPS VR4300i را در درون خود داشت که از پردازنده‌های 64 بیتی، IRCS نیرو بخش سرورها و ورک‌استیشن‌ها تشکیل شده بود. این دستگاه به‌وسیله متخصص حرفه‌ای محاسبات رایانه‌ای، شرکت سیلیکون گرافیک ساخته شد.

امروزه این ساختار 64 بیتی در پردازنده‌های Cell که در ساخت Playstation3 کاربرد دارند، به‌ کار می‌رود. این تراشه دربردارنده یک تک‌ هسته 64 بیتی به‌اضافه 8 هسته تخصصی است که به‌عنوان دستیار پردازنده، به وظایف مربوط به‌محتوای رسانه عمل می‌کنند و عناصر پردازش سینرژیک (SEP 3) نامیده می‌شوند.

این عناصر موانع و حصارهای 64 بیتی را شکسته‌اند و از نظر داشتن خاصیت SIMD 128 بیتی، درست مانند دستورات الحاقی SSE3 (که درپردازنده‌های رده متوسط AMD و اینتل یافت می‌شوند)، عمل می‌کنند. دستگاه Xbox 360 مایکروسافت نیز دارای قابلیت محاسبه رایانه‌ای 64 بیتی است. این دستگاه شامل یک پردازنده 3 هسته‌ای 64بیتی بر اساس معماری قدرت است. از بین کنسول‌های بازی متداول امروزی، تنها دستگاهی که با برخورداری از پردازنده‌های برادوی (Broadway) بر اساس پاور پی‌سی، به فناوری 32 بیتی وفادار مانده، دستگاه Nintendo Wii است.

21 نکته درباره مایکروسافت


1- Windows 1.0 با دو سال تأخیر در تاریخ 20 نوامبر سال 1985 عرضه گردید و ملزومات سخت افزاری آن 256 کیلوبایت حافظه RAM، سیستم عامل DOS 2.0 و دو درایو فلاپی بودند.

2- قیمت تک فروشی Windows 1.0 به ارزش امرزوی تقریباً 177 دلار بود درست معادل قیمت (Windows XP Home).

3- مایکروسافت یک بسته تبلیغاتی حاوی یک شیشه شور و یک دستمال را برای اعلام عرضه Windows 1.0 توزیع کرد، البته دو سال بیش از عرضه واقعی این محصول.

4- اگر انتخاب با بیل گیتس بود، نام Interface Manager 7 یاVista Interface Manager چندان منطقی بوده باشند.

5- هنگامیکه ویندوز ویستا عرضه گردید، مایکروسافت در یک نبرد سهمگین درگیر بود و در دادگاه های متعددی با پرونده های گوناگون مقابله می کرد.

6- تنها 2 هفته پس از عرضه Windows 1.0، مایکروسافت ناچار شد اصلاحیه ای برای باگهای آن منتشر نماید.

7- ویندوز بطور تخمینی 25 میلیون بار در روز در سراسر جهان دچار Crash می شود.

8- Windows 1.0 شامل تعداد زیادی از یوتیلیتی ها بود که بعضی از آنها حتی امروز نیز بخشی از ویندوز به حساب می آیند (Notepad، Calendar، Windows Write، Windows paint، Cock، Calculator، Terminal، Control Panel و چند بازی)

9- پشتیبانی از Windows 1.0 بسیار ضعیف بود و حتی نرم افزارهای کاربردی خود مایکروسافت نیز از آن پشتیبانی نمی کردند. در واقع، نرم افزارهای کاربردی Excel و Word به ترتیب تا سالهای 1987 و 1989 با ویندوز کار نمی کردند.

10- Windows 3.1 اولین نسخه پایدار به حساب می آمد که باعث شد بسیاری از تولید کنندگان سخت افزاری آن را بصورت از پیش بارگذاری شده بر روی کامپیوترهای خود ارائه نمایند. آن رویداد، یک نقطه عطف مهم در تاریخ ویندوز و تسلط آن بر جهان به حساب می آید.

11- Windows 3.1 (که پیش از عرضه با نام Janus شناخته می شد) در ماه مارس سال 1992 عرضه گردید. در طول چند ماه اول ورود این نسخه به بازار، بیش از 2 میلیون کپی از آن (شامل ارتقائها) به فروش رسید. سیستمهای عامل Windows 3.1x در زمان خود بسیار پیشرفته به حساب می آمدند و راه را برای محیطهای مدرن امروزی مایکروسافت هموار نمودند.

12- در فاصله زمانی سالهای 1986 تا 1996، قیمت سهام مایکروسافت به صد برابر رسید.

13- بیل گیتس در هر ثانیه 250 دلار درآمد دارد که به معنای 20 میلیون دلار در روز و 8/7 میلیارد دلار در سال می شود (البته این ارقام دائماً در حال افزایش هستند).

14- اگر یک اسکنان 1000 دلاری از دست بیل گیتس به زمین بیفتد، ارزش نخواهد داشت که برای برداشت آن خم شود زیرا در همان مدت زمانی که برای انجام اینکار (خم شدن و برداشتن پول) به آن نیاز دارد، پول بیشتری بدست می آورد.

15- اگر بیل گیتس یک کشور بود، به سی و هفتمین کشور ثروتمند جهان تبدیل می شد.

16- بنیاد خیریه Bill and Melinda Cates که دارائیهای آن تقریباً به 65 میلیارد دلار می رسند، ثروتمندترین سازمان کمکهای خیریه به حساب می آید.

17- اصطلاح «(Blue Screen «(BSoD of Death برای اولین بار در سال 1991 توسط Erik Noyes از Charles Schwab مورد استفاده قرار گرفت.

18- بیل گیتس در SAT (آزمون ورودی دانشگاه آمریکا) امتیاز 1590 را بدست آورد، در حالیکه Paul Allen امتیاز عالی 1600 را کسب کرد.

19- سیستم عامل ویندوز دارای 50 میلیون خط کد (هر خط بطور متوسط دارای 60 کاراکتر است) که با هرعرضه جدید آن تقریباً 20 درصد افزایش می یابد. این سیستم عامل توسط 7200 نفر توسعه یافته، در 34 زبان ارائه می شود و باید از 190000 ابزار (مدلهای مختلف دوربینهای دیجیتال، چاپگرها، ابزارهای دستی و نظایر آنها) پشتیبانی کند.

20- تخمین زده می شود که تاکنون نزدیک به 300000 نرم افزار کاربردی برای ویندوز توسعه یافته اند.

21- پیش از 5 میلیون آزمایش کننده برای نسخه های کاندیدای انتشار ویندوز ویستا ثبت نام کرده بودند.

هفت راز جهانی افراد خوش شانس


همگی ما افرادی را دیده‌ایم که همیشه خوش‌شانس هستند. این افراد کسانی هستند که همواره موانع را ‌از پیش‌پا برداشته و بسیار کمتر از دیگران ناامید می‌شوند و به نظر می‌رسد که موفقیت، راحت‌تر به سمت ‌آنها می‌آید. گویی موقعیت‌های خوب مرتبا به آنها روی می‌آورد البته آنها سخت کار می‌کنند، اما این توضیح ‌کاملی در مقابل رفتار روزگار با آنها نیست، چراکه خیلی از مواقع به نظر می‌رسد که لیاقت و شایستگی یک ‌سری افراد دیگر از آنها بیشتر است. ‌شاید برخی تصور کنند که این افراد از بدو تولد به اصطلاح "پیشانی‌نوشتشان" خوب بوده، اما ‌خوشحال باشید چراکه چنین چیزی صحت ندارد و سرنوشت کسی از بدو تولد رقم نمی‌خورد بلکه ‌افراد خوش‌اقبال تنها 7 راز ساده دارند که شما هم می‌توانید آنها را در زندگی خود به کار ببندید و شانس و ‌اقبال را در زندگی تجربه کنید.

راز اول: افراد خوش‌اقبال به شانس اعتقادی ندارند! اخیرا محققی با 10 تاجر موفق به منظور تالیف ‌کتابی درخصوص "نقش شانس در موفقیت" مصاحبه کرد. تقریبا هیچ یک از آنها به شانس اعتقادی ‌نداشتند، بلکه تنها راجع به جریانی از اتفاقات غیرمنتظره صحبت می‌کردند که به صورت روزمره در زندگی آنها ‌رخ می‌دهد. به نظر می‌رسید که آنها دوست نداشتند از کلمه "شانس" استفاده کنند چراکه در این صورت ‌راهی برای کنترل آن وجود ندارد، اما آنها یاد گرفته‌اند که کنترل این جریان غیرمنتظره ممکن است. مهم ‌نیست که این جریان را چه می‌نامید بلکه مهم این است که این جریان برای شما هم رخ دهد.‌

راز دوم: اتفاقات بد برای آنها هم رخ می‌دهد. چند راه برای خوش‌شانس بودن وجود دارد. مفیدترین و ‌معمول‌ترین راه، یافتن فرصت در درون مشکلات است. همیشه در دل مشکلات، معجزه‌ای وجود ‌دارد. همه شانس‌های ‌بزرگ در حل مشکلات بزرگ نهفته هستند. به نظر می‌رسد که تشخیص مشکلات و نیازهای اساسی و ‌تبدیل آنها به یک فرصت بهترین تعریف برای شانس باشد.

راز سوم: بیشتر افراد به خاطر ترس از شکست، کار را رها می‌کنند. اگر ندانید که درصد موفق ‌شدنتان چقدر است تا چه حد حاضر به شروع یک کار و ادامه آن هستید؟ خیلی از مواقع رخ می‌دهد که ‌برخی چیزهایی که ما از آنها به عنوان شکست یاد می‌کنیم در واقع زود رها کردن آن کار بوده است. قبل از ‌اینکه واقعا شکست بخوریم در اکثر مواقع ما به قدر کافی تلاش نمی‌کنیم و هرگز در کل زندگی‌مان ‌شکست واقعی را متحمل نمی‌شویم، فقط کار را زود رها می‌کنیم و به تلاش خود ادامه نمی‌دهیم.آیا با ادامه تلاش و نترسیدن از شکست احتمالی، ‌امکان موفقیت بیشتر نمی‌شد؟ مطمئن باشید که با این طرز تفکر، زندگی‌تان شروع به تغییر می‌کند و درصد ‌موفقیت‌تان بالا می‌رود و بالطبع شانس‌تان بیشتر می‌شود.‌

راز چهارم : شرط‌بندی روی بازنده‌ها، شما را بازنده می‌کند.افراد خوش‌شانس دوردست‌ها را دیده و ‌شرط‌بندی می‌کنند؛ اما یک شرط‌بندی حساب شده! این افراد، محکم و سرسخت هستند اما می‌دانند که ‌چگونه باید موقعیت‌ها را تشخیص داده و طبقه‌بندی کنند.چه چیزی یک موقعیت خوب را می‌سازد؟ اول باید ببینید که کارتان باعث یک مشکل شایع و گسترده می‌شود؟ ‌دوم اینکه آیا افرادی که آن مشکل را دارند حاضرند پول کافی برای حل مشکل‌ خود‌ بپردازند؟ ‌سوم اینکه آیا ارتباط با افرادی که آن مشکل خاص را دارند راحت است؟ ‌چهارم اینکه آیا راه‌حل مورد نظر واقعا مفید است؟اگر نتوانستید به تمامی این سوال‌ها پاسخ دهید باید ‌بدانید که خواهید باخت و شانس به شما روی نخواهد آورد‌.

راز پنجم: بهترین موقعیت‌ها و شانس‌ها از طریق دیگران به شخص روی می‌آورند. شانس خوب ‌تقریبا هرگز در تنهایی به سراغ ما نمی‌آید. مطمئنا تعداد زیادی از مردم مقدار قابل‌توجهی پول را در خیابان یا ‌در باغچه حیاط‌شان پیدا نمی‌کنند یا در قرعه‌کشی‌ها برنده نمی‌شوند. در عوض، شانس اغلب در قالب ‌فرصت به افراد روی می‌آورد. اغلب یک ایده مناسب که منجر به یک شانس خوب می‌شود، به خاطر ناراضی ‌بودن دیگران از شرایط، در ذهن شما شکل می‌گیرد.‌

راز ششم: شانس خوب به سراغ کسانی می‌رود که آمادگی لازم را دارند. فرض کنید که شما به ‌عنوان یک بازیگر آماتور در یک تئاتر محلی مشغول به نقش آفرینی هستید. یک تولید‌کننده بزرگ سینما بر ‌حسب یک اتفاق تصمیم می‌گیرد که به دیدن نمایش شما بیاید و بعد چیز خاصی را در بازی شما کشف ‌می‌کند که منجر به قرار ملاقات با شما و سپس پیشنهاد یک تست سینمایی می‌شود. آیا شما برای یک ‌چنین موقعیتی آماده شده، تحصیل‌کرده یا مهارت خاصی را آموخته بودید؟ نه؛ شما تنها مسیری را آغاز کرده ‌بودید. اگر شما کاری را آغاز کنید احتمال اینکه آن را خوب انجام دهید وجود دارد. در واقع شما یک گام به ‌سمت رویاهایتان برداشته‌اید. اما اگر این کار را آغاز نمی‌کردید، خوب موقعیت‌های بعدی هم مسلما برایتان ‌رخ نمی‌داد.‌

راز هفتم: شما هم می‌‌توانید چیزهای خوب را جذب کنید.تمام حرف سر این مطلب است که سعی ‌کنید در درون حوادث بد، فرصت‌ها را بیابید و مهارت‌هایتان را بهبود دهید. همه افراد موفق، همواره روی آنچه ‌می‌خواهند تمرکز می‌کنند و با تلاش زیاد به آنچه می‌خواهند می‌رسند، بنابراین موفقیت و شانس‌شان ‌تصادفی نیست. اکثر افراد موفق، صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوند چند دقیقه را صرف فکر کردن به اهداف ‌و ارزش‌هایشان می‌کنند. سعی کنید مسئولیت موارد بد و نامطلوب در زندگی خود را بر عهده بگیرید. اگر ‌اکنون درموقعیت ناراحت‌کننده‌ای به سر می‌برید هرگز توان تغییر آن را نخواهید داشت مگر اینکه واقعیت‌ را ‌بپذیرید که اتفاقات بد ایجاد شده را، شما خلق کرد‌ه‌اید. به خود بقبولانید که شما هم مشکلاتی را ایجاد ‌می‌کنید، در این هنگام است که شما می‌توانید آن شرایط را تغییر دهید